غضنفر رفته بود زیارت امام رضا. بعد از زیارت دستش را برای احترام روی سینه اش گذاشت و عقب عقب آمد بیرون. یه دفعه دید که خورده به یه چیزی. نیگاه کرد، دید که یه تابلو است و روش نوشته: تبریز 5 کیلومت
یه غضنفر میاد تهران یه دونه پرشیا صفر می بینه میزنه شیشه هاشو خورد می کنه صاحبش می گه چرا این کارو کردی؟ مگه مرض داری؟ غضنفر می گه اه مال تو بود؟ فکر کردم مال شوکته.
غضنفر واسه رفیقاش خالی می بنده می گه: من هر دو هفته یک بار می رم ژاپن. رفیقاش می گن اگه راست می گی اسم یکی از خیابوناش رو بگو؟ غضنفر یه خورده فکر می کنه بعد می گه: آهان خیابون شهید بروسلی.
غضنفر میره استادیوم، جای اینکه فوتبال نگاه کنه مرتب سمت راست و چپ بالای سرش رو با تعجب نگاه می کرده! بهش میگن: چرا فوتبال نگاه نمیکنی؟ میگه: دنبال کلمه زنده میگردم